خون خون میاره.
اینو وقتی فهمیدم که دیدم یه نفر خون جلوی چشماشو گرفته بود. من دیدم، من خون توی چشماشو دیدم. وقتی به مرتضی گفت بی بته دیدم چشماشو. عصبانی بود و نمیفهمید چی داره از چشماش میریزه بیرون، بخدا اونجوری به من نگاه میکرد من حتمن یه جاییم میشکست.
من اونجا چیکار میکردم؟ اینو بابام فردای فاجعه ازم پرسید.
من یه پسر بچه که دلش میخواسته فوتبال بازی کنه. سر ظهر رفته توو میدون، توپشم زیر پاش.
بعد خون دیده که جلوی دیدگان مرتضی بوده، چکیده رو دشنه و رسیده به قلب یه آدم بی بته.
خون خون میاره.
خون رو با خون میشورن. فرقیم نداره او منفی باشه یا آ مثبت. میریزن روو هم لخته میشه و یکی این وسط میمیره. شدت لخته زیاد باشه ممکنه آدمای بیشتری هم بمیرن. ممکنه حتی سگت هم کنارت همونجوری که داره ازت خون میره بیرون و لخته میشه روو آسفالت بخوابه و بلند نشه.
بخدا من دیدم، میگفتن خونش لخته شده توو رگش. بعد چشماشو خون گرفته بعد بغض کرده و گفته بی بته.
مگه بی بته چقدر بده؟ مدرسه میرفتم یکی گفت بدترین فحش دنیا مادرجنده نیس، بی بته س.
بی بته.
بهش نمیاد ازش خون بچکه، حالا باید پهنش کنیم توو آفتاب روو بند.
احتمالا بند اعدامیا.
قبل از اذان صبح پهنش کردن رو طناب.