Month: October 2022

جنگ

ناف من را با جنگ بریده‌اند. جنگ اعصاب و جنگ از پشت. جنگ از دور و جنگ از دور و جنگ از نزدیک. کاش نزدیک پاره‌ی تنم بودم. بخشی در صورتم بخشی از انگشتانم، بخشی از آغوشم، بخشی از قلبم و بخشی از روحم در آخرین علفی که با مهر زدیم جا ماند در پراید سفید بن، در مهرناز و در بن و در ابر و در حمید و در خشی و در ممدها و میلاد و احسان و خاطی در خیابان شریعتی و صالحیان در پلاک ۴۱ در حیاط بزرگ‌تر از اتاقمان و در درخت انجیری که شاهد روز ها و شب های ما بود. در گل رزی که پدرم مانع مرگش شد تا من ببینم که هر سال چجوری میشه جوونه زد و چجوری میشه مرد و زنده شد.

آرمان و مهرناز هم اتفاقا دیدند این گیاهایی که بالا گفتم رو. جوانه میزنن و من از دور اشکم و اشک و اش و ا و و وا وای و آه و خشم.

زندان چه شکلیه؟ زندان زنان چه شکلیه؟ دلتنگی از نزدیک و از دور چه شکلیه؟ دیوانگی چیزی غیر از من نیست، حتی از همین متن هم اینو میشه فهمید که فکرم هزار جاست و یکی از اون جاها تهرانپارسه یکیش بند ۲ یکیش حتی نمیدونم بند چند.

امید چه شکلیه؟ شبیه من؟ شبیه آرمان؟ یا شبیه بن؟

غم.